بدون تردید Dark Souls II یکی از بهترین بازی های سال 2014 است. این عنوان قصه ای عجیب را به شکلی غیر معمول تعریف می کند و این موضوع باعث می شود تا سر در آوردن از داستان بازی، تنها با یک بار تمام کردن آن ممکن نباشد. در عوض Dark Souls II شما را تشویق می کند تا با کنار هم قرار دادن و تفسیر کشفیات خود در طول بازی، بتوانید قصه پیچیده اش را درک کنید. البته پیشنهاد می کنیم برای بهتر فهمیدن ماجراهای این بازی، حتما داستان نسخه های قبلی را نیز مطالعه کنید تا با دنیای ارواح سیاه آشناتر شوید.داستان بازی در مورد یک روح است که با نام «حامل نفرین» شناخته می شود. او کسی که برای پیدا کردن درمان، ذهن و هویتش را از دست داده است. حالا او باید به «درانگلیک» سفر کند؛ جایی که گفته می شود پناهگاه اشباح قدرتمندی است که می توانند زندگی حامل نفرین را به او بازگردانند. قهرمان داستان در مسیر سفرش به «ماجولا» دهکده ای در نزدیکی درانگلیک می رسد و در آنجا با زنی اسرارآمیز به نام «امرالد هرالد» ملاقات می کند. هرالد شخصیت اصلی را راهنمایی می کند و به او می گوید که باید به دنبال چهار موجود افسانه ای باشد: پادشاهی شیطان صفت به نام «Old Iron King» ، جانوری نفرت انگیز به نام «Rotton» ، مبارزی منزوی معروف به «Lost Sinner» و عنکبوتی غول پیکر به نام «Duke’s Dear Freja». هرالد همچنین به حامل نفرین می گوید که باید «وندریک» پادشاه درانگلیک را پیدا کند.

پس از به دست آوردن روح این چهار موجود، شخصیت اصلی موفق می شود تا به قلعه درانگلیک وارد شود و در آنجا با «ناشاندرا» ملکه درانگلیک دیدار کند. ناشاندرا از حامل نفرین می خواهد تا با شاه وندریک که قلعه اش را ترک کرده ملاقات کند. قهرمان بازی شاه وندریک را درون سردابه کلیسای ارواح پیدا می کند. وندریک به او می گوید که فرمانروای سابق درانگلیک هشیاریش را از دست داده و دیوانه وار در اطراف پرسه می زند.

حامل نفرین به برج آلدیا می رود و در آنجا با «اژدهای باستانی» مواجه می شود. اگر اژدها عصبانی نباشد، با قهرمان داستان صحبت می کند و «قلب خاکستری» را به او می هد. همچنین بازیباز می تواند این آیتم را به زور از اژدها بگیرد که در این صورت یکی از سخت ترین نبردهای بازی را باید پشت سر بگذارد.

پس از مواجهه با اژدهای باستانی، ملکه ناشاندرا، شخصیت اصلی را به «جنگل غول های تسخیر شده» راهنمایی می کند. او همچنین تاکید می کند که اژدهای باستانی واقعی جایی در درانگلیک مخفی شده است.

حامل نفرین اکنون می تواند با استفاده از قلب خاکستری، در زمان و درون حافظه موجودات مختلف سفر کند. او در جنگل با موجودات عظیم الجثه ای مواجه می شود که زادگاهشان توسط وندریک و به دستور ناشاندرا نابود شده است. حامل نفرین به داخل حافظه یک غول سفر می کند و در آنجا با ارباب غول ها مواجه می شود و او را نابود می کند. پس از غلبه بر ارباب غول ها، او آیتمی به نام «Giant’s Kinship» را به دست می آورد و بالاخره به بخش زیرین قلعه درانگلیک که «تخت آرزو» نام دارد، دسترسی پیدا می کند.

در انتها حامل نفرین باید دروازه ورود به تخت آرزو را باز کند تا به عنوان فرمان روای بعدی درانگلیک شناخته شود. پس از باز کردن دروازه، هرالد به شخصیت اصلی هشدار می دهد که ناشاندرا به دنبالش خواهد آمد و مانع از «پیوند با آتش» می شود. پیوند با آتش عملی است که باعث می شود نفرین ارواح به طور موقت درمان شود و خطر بزرگی که دنیا را تحدید می کند دفع گردد.

در تخت آرزو بازیباز با «مراقب» و «مدافع» تخت مبارزه می کند و پس از کشتن آنها خود ناشاندرا به عنوان غول آخر بازی ظاهر می شود. پس از نابود کردن ناشاندرا، Giant’s Kinship فعال می شود و مسیر رسیدن به تخت را مشخص می کند. به این ترتیب قهرمان داستان بر روی تخت فرمانروایی می نشیند و پادشاه جدید درانگلیک می شود. در این هنگام هرالد می گوید که تنها پادشاه مطلق می تواند ببیند که آینده چه خواهد شد. سپس شخصیت اصلی مجددا به ماجولا منتقل می شود و در آنجا می تواند با استفاده از آتش (مکان های سیو در بازی) کار را دوباره از ابتدا شروع کند.

با بررسی های بیشتر مشخص می شود که روح ناشاندرا تکه ای از «مانوس» پدر پرتگاه است. مانوس همان دشمن اصلی و غول آخر محتوای اضافی Artorias of the Abyss است که برای شماره قبلی منتشر شده بود. ناشاندرا با تحریک وندریک قصد داشت تا تاریکی را در دنیا گسترش دهد. این قضیه می تواند به روشن کردن «شعله نخستین» توسط «روح برگزیده» در بازی اول اشاره داشته باشد؛ در حالی که «شعله لُردران» اولین شعله ای بود که این چرخه را آغاز کرد.