ازی Max Payne یکی از بازی های مشهوری است که بیشتر گیمر ها با آن آشنایی دارند ، داستان اصلی بازی در شهر New York شروع خواهد شد شهری که حد عقل روزی یک خلافکار در آن کشته میشوند و به عقده ی بسیاری از ساکنان این شهر یکی از خلاف ترین شهر های دنیا است که در آن گانگستر ها و باند های زیادی وجود دارند ...

... از این ها گذشته داستان بازی مکس پین در همین شهر آغاز خواهد شد ، مکس یک مامور است که به تازگی صاحب فرزندی شده او هر روز صبح به سر کار خود در ادامه ی پلیس مرکزی شهر میرفت و در آنجا مشغول حله پرونده های زیادی بود... مدتی میگذرد یک روز هوا کمی سرد بود کریسمس نزدیک میشود و صدای زوزه ی باد از دور به گوش میرسد مکس بعد از کار پر مشغله ی خود به خانه باز میگردد در همین حال متوجه ی چندین معتاد به زور وارد خانه شده اند مکس بعد از اطلاع از این ماجرا قصد نجات خانواده ی خود را دارد که یکی از آنها دختر خورد سال به همراه همسرش را به قتل میرساند! چندین معتادی که به خانه ی مکس آماده بودند احتیاط به ماده ای به نام Valkyr از نوع B.B بودند و در اصطلاح عامیانه به آن Valkyr. B.B میگویند البته این مسئله بعد ها مشخص میشود ولی مکس از این جریان خبری نداشت... حال مکس پین کمی شکسته شده حدود سه سال از مرگ همسر و فرزندش میگذرد قبرستان آنها فاصله ی زیادی تا خانه ی مکس ندارد به همین دلیل هم مکس بیشتر اوقات به دیدن آنها میرود. همان طور که گفتیم مکس بعد از سه سال کارگاه مخفی در زمینه ی تحقیق بر روی مواد مخدر های مختلف میشود او نیز یک ماموریت جدیدی دارد و آن هم وارد شدن به خانواده ی بزرگ Punchinello البته مکس باید در ابتدا اعتماد آنها را نسبت به خود جلب میکرد به همین دلیل هم چندین ماموریت برای خانواده ی Punchinello انجام دهید اگر بخواهیم در مورد این خانواده ی مافیایی صحبت کنیم باید گفت آنها یکی از تولید و صادر کننده گان مواد مخدر بودند و حتی در آزمایشگاه های خود موارد مخدر های جدیدی تیر تولید میکردند حال مکس خود را وارد این خانواده یا به نوعی گروه مافیایی کرده ... مکس پین در طول ماموریت خود یک پیغام از طرف همکارش Hensley دریافت میکند مبنی بر این که Alex را در مترو ای که چندین خیابان با مکس فاصله نداشت در آنجا ملاقات کند. الکس یکی از ماموران اداره ی مبارزه با موارد مخدر ، دوست و هم بازی کودکی مکس پین است! مکس خود را به مترو میرساند وقتی سعی میکند به پیش الکس برود ناگهان مشاهد میکند الکس با شلیک مردی از پشت کشته شده در همین هنگام پلیس های سر خواند رسید آنها با انجام تحقیقات خود متوجه میشوند مضمون اصلی قتل Alex Balder مکس پین است و به شکلی مکس دیگر نمیتواند کار خود را ادامه دهید از این رو هم پلیس ها تحت تعقیب او هستند! خبر این اتفاق در ایستگاه مترو از طریق موارد فروشان به دست خانواده یPunchinello میرسد و آنها نیز هویت اصلی پین را پیدا کرده متوجه میشوند که او یک مامور پلیس است! به همین دلیل قصد دارند تا به سرعت او را بکشند چرا که مکس پین وارد خانواده ی پانچینلو شده بود و بسیاری از آمار آنها را داشت و این میتوانست برای آنها بسیار بد باشد چون اطلاعات بسیار مهمی بود ؛ مکس پین متوجه میشود که خانواده ی پانچینلو قصد گشتن او را دارند به همین دلیل هم به فکر این می افتد خودش زود تر کار آنها را تمام کند مکس ابتدا از Jack Lupino شروع میکند او را در محل کارش تعقیب کرده و با چند شلیک حسابش را میرسد جک یه نوعی سرپرست خانواده محسوب میشد و نقش مهمی در حمل نقل مواد مخدر داشت حال توجه ی گروه به مکس کمتر میشوند اما خطر همیشه به دنبال اوست در همین هنگام پین با خانم جوانی به اسم Mona Sax آشنا میشود ، با بررسی در پرونده ی مونا مشخص میشود او یک مزدور است و برای پول دست به هر کاری میزند ، مونا در ابتدا بسیار مهربان مکس را به یک نوشیدنی حاوی داروی مسکن دعوت میکند مکس بعد از خوردن نوشیدنی بی هوش میشود مونا نیز منتظر است تا خانواده ی Punchinello او را پیدا کنند هنوز هدف دقیق Mona Sax از این کار مشخص نبود اما صد در صد دلیلی برای این کار خود داشت ؛ مکس به وسیله ی مهارت های خود موفق میشود به شکلی از دست مافیا فرار کند او به شکل اتفاقی انبار سلاح های روسی که متعلق به خلاف کاران خیابانی است پیدا کند البته تعدادی از نگهبان ها را میکشد ؛ حال مکس بسیار قدرتمند است و از این سلاح ها میتواند برای رسیدن به اهداف خود و نابودی خانواده ی پانچینلو استفاده کند ، مکس پین حال تمام مرکز خود را برای یکی از اعضای خانواده به نام Don گذاشته اما بعد از مدتی او به وسیله ی یکی از ماموران پلیس کشته میشود ولی مکس به از ادامه ی تحقیقات خود متوجه میشود Don تنها یک مهره ی کوچک در خط قاچاق مواد Valkyr بود! نیکوله هورن یکی از دشمنان مکس پین است اما خود را در جایگاه یک پلیس کار میکند او مدتی با مکس ارتباط کاری خواهد داشت اما خودش مواد Valkyr را به مکس تزریق میکند و او را در حالت خودش رها کرده تا کشته شود!! هنوز دلیلی اصلی کار نیکوله مشخص نبود! مکس در آن شرایط به شکل شگفت انگیزی زنده می ماند و توانست خود را نجات دهد حال هیچ خبر از خانواده ی Punchinello و نیکوله نبود حال مکس برای پیدا کردن آنها چه سر نخی دارد مکس دیگر بی خیال تحقیقات میشود اما بعد از مدتی یک جمله یادش می آید که میتواند راه او را به سر نخ جدید باز کند و آن هم جمله ی آخر خانم نیکوله هورن بود ( منو به اسلحه ی سرد ببر) آخرین جمله ای بود که مکس پین قبل از بی هوش شدن شنید! اون به جمع آوری اطلاعات مختلف به سک کارخانه ی ساخت مواد اولیه رنگ هدایت میشود مکس بعد ها متوجه میشود Valkyr یک پروژه ی نظامی بود که برای نیرو بخشیدن به سربازان استفاده میشد و آنها در نظر روحیه در جنگ بسیار قدرتمند میشدند مکس بعد از مدتی متوجه میشود افرادی که به خانه ی مکس آماده بودند و همسرش را کشتند از مواد Valkyr استفاده کرده بودند و این که مکس در کارشان فضولی کرده بود به همین دلیل به دستور نیکوله هورن تعدادی از آنها را به خانه اش میفرستد . در اینجا لحظه ای است که حال مکس بسیار عوض خواهد شد چرا که او متوجه ی بسیاری از اتفاقات میشود و هویت اصلی B.B را بعد از تحقیقاتی پیدا میکند ، B.B همان فردی بود که الکس را در ایستگاه مترو با شلیک از پشت سر به قتل رساند ، همان طور که در بازی مشاهده میکنید B.B به مکس تلفنی میزند و با او در گاراژی قرار میگذارد حال نبردی شروع میشود مکس و B.B به تعقیب گریز میپردازند درگیری کمی ادامه پیدا میکند او اسلحه ی قدرتمندی دارد ولی مکس پین با استفاده از مهارت های خود B.B را میکشد در همین هنگام مکس در حال خارج شدن از پارکینگ بود که تلفنی به او میشود مردی به اسم Alfred Woden با او صحبت میکند و از پین میخواهد به ساختمان Asgard برود Asgard یکی از اعضای مهم این پروژه بود به مکس پین اطلاعات بسیار دقیقی از هویت نیکوله هورن میدهد در ضمن او به مکس میگوید اگر میخواهد از اتهاماتی که به او در مورد قتل الکس و تبرئه شود نیکوله را بکشد مکس در صحبت با این مرد ناگهان توسط نیرو های نیکوله هورن مورد حمله قار گرفته و کشته میشود اما پین از پنجره ( مراحل آخر بازی) موفق به فرار میشود اما Asgard مشخص نیست چه بلایی سرش آمده! ، مکس به دفتر خود میرود و با دیگر با خانم Mona Sax بر خورد میکند اما این بار مو نا از چیز عصبانی است به طرف مکس شلیک میکند در همین لحظه ماموران امنیتی سر میرسند چندین بار دستور تسلیم شدن به مونا میدهند اما او گوش نمیکند و توسط سربازان کشته خواهد شد ، مکس کمی را خود را ادامه میدهد نیکوله هورن به طرفش می آید و در حالی که فکر میکند مکس زخمی و نا توان است به او می گوید همسرت خیلی در کار ما فضولی کرد و ما هر برای انتقام همسر و فرزند تو را کشتیم و ... این حرف خشم مکس را بر انگیخت بعد از کشتن تعدادی نیکوله هورن را تا بام ساختمان دنبال میکند هوا کمی سرد است نیکوله به سرعت سوار هلیکوپتر میشود مکس با نشانه گیری دقیق به سیم ها آنتن آنها را پاره کرده و آنتن به هلیکوپتر برخورد میکند نیکوله هورن نیز کشته میشود. پلیس ها مثل مور ملخ همه جا را محاصره میکنند نیرو های امنیتی سر میرسند مکس دستگیر میشود در طول راه Asgard را میبیند اما میداند که هیچ اتفاقی برایش نخواهد افتاد.