خیلی ها فکر می کنند که نام این شخصیت هیتمن است باید بگویم در اشتباه هستید نام اصلی آن مامور ۴۷ یا agent 47 است.

داستان حول محور دختری به نام ویکتوریا می چرخد که یکی از اعضای اصلی سازماآی.سی.ای (ICA) به نام بنجامین تراویس (Benjamin Travis) آزمایش های ژنتیکی روی آن دختر انجام داده و فهمیده که او قدرتی بی همتا دارد و برای تبدیل کردن او به قاتلی برتر از ٤٧ کارهای کثیفی انجام میدهد تا اینکه دیانا برن وود Diana Burnwood (مراقب ٤٧) دلش به حال او میسوزد و او را می دزدد، ۴۷ که در آی سی ای کار میکند از بنجامین تراویس دستور میگیرد که دیانا را به قتل برساند و ویکتوریا را به او تحویل دهد. ۴۷ اصلا نمی خواست این اتفاق بیوفتد چون برای چندین سال او مثل بهترین دوستش بوده است. ولی به هر ۴۷ مجبور است که این کار را بکند پس وارد اتاقش می شود و او را می کشد امّا دایانا در موقع مرگ از ٤٧ تقاضا میکند که از ویکتوریا محافظت کند و در نامه ای به او میگوید که هدف شوم تراویس چه بوده است و به او میگوید که به ویکتوریا شانسی بدهد که خود هرگز نداشته است چون او از هم نوعان ۴۷ است .

پس ٤٧ ویکتوریا را به یک صومعه (پرورشگاه) می برد و سعی میکند که بفهمد قضیه چیست دوستش Bridie که کارش دقیقا کسب اطلاعات است این کار را در ازای پول از ۴۷ می پذیرد پس ۴۷ از بیردی می خواهد درباره ی ویکتوریا اطلاعات کسب کند. بیردی بعد جستجو های فراوان به مردی بنام Blake Dexter میرسد که مقرّش در هتلی بنام ترمیناس است.

درباره Blake Dexter : در واقع دشمن اصلی ٤٧در این نسخه فردی بنام Blake Dexter است که بهمراه دستیارش Layla Stockton فعالیت های تولید و تجارت غیر قانونی اسلحه اش را در شهرکی در داکوتای جنوبی بنامHope انجام میدهد همچنین وی صاحب کمپانی اسلحه سازی مخفی بنام Dexter Industries است .

وقتی که ۴۷ برای کسب اطلاعات از ویکتوریا سروقت بلیک دکستر میرسد محافظش سانچز ٤٧ را از پا در می آورد و دکستر هتل را به آتش میکشد امّا ٤٧ از آنجا فرار میکند و زنده میماند، از طرفی دکستر تبهکاری را بنام Wade (ویید) و پسرش Lenny را اجیر میکند تا ویکتوریا را بیابند (تا اینجا هنوز مشخص نیست که دکستر ویکتوریا را به چه منظور میخواهد فقط میداند که او بهای زیادی دارد). در این زمان Bridie اطلاعاتی درباره ثروتمندی بنام) Dom Osmand دان اوزمند) که با دکستر دوستی دیرینه داشته بدست میآورد و ٤٧ بعد کشتن او عکسی از او می یابد که بهمراه دکستر و وید است. و در این زمان Bridie با ٤٧ تماس میگیرد و میگوید که ووید او را گرفته و میخواهد از زیر زبانش درباره ویکتوریا حرف بکشد.

٤٧ افراد ویید را میکشد اما خیلی دیر شده و ویید از مکان ویکتوریا با خبر شده . حالا ٤٧ بی درنگ به صومعه می رود امّا همزمان افراد ویید هم میرسند آنها به صورت بی رحمی همه ی راهبه ها را می کشند تا وکتوریا را بیابند و بالاخره او را پیدا میکنند اما ۴۷ به موقع سر می رسد و کار ویید را می سازد و او را می کشد اما هنگامی که ۴۷ سرش با کشتن ویید گرم بود پسر دکستر (لنی) ویکتوریا را می دزدد و او را به hope پیش پدرش می برد.

حال ٤٧ به hope میرود و افراد لنی را میکشد و از او بازجویی میکند و میفهمد که ویکتوریا در Dexter Industries است و دکستر در حال انجام آزمایش ژنتیکی بر روی اوست (انگار دکستر فهمیده چه قدرت خارق العاده ای ویکتوریا دارد) او هم میخواهد قدرت درون ویکتوریا را بدست آورد اما نقشه ای دیگر به ذهن داشت با توجه به اعترافات بیردی میخواهد ویکتوریا را به بنجامین تراویس بفروشد.

سپس ٤٧ به آنجا میرود امّا آنها را در آنجا نمیابد سپس ۴۷ متوجه حضور مسابقه ای می شود مسابقه ای بین سانچز (کسی که ۴۷ را به زمین کوبید) و یک نفر دیگر، ۴۷ خود را به جای حریف سانچز جا زد و به داخل رینگ رفت او توانست سانچز را شکست دهد و از او جای ویکتوریا را خواست و فهمید که ویکتوریا در کلانتری شهر است به همین ترتیب دکستر زودتر ویکتوریا را به کلانتری شهر برده است جایی که کلانتر دست نشانده دکستر شریف اسکارتی مشغول فعالیت است .

۴۷ در آنجا خیلی به ویکتوریا نزدیک شده بود اما توسط شک برقی بیهوش شد. هنگامی که به هوش آمد دکستر و شریف را جلوی چشمش دید دستانش بسته بود و هیچ کاری نمی توانست بکند، ولی وقت آن رسیده بود که دکستر با تراویس معامله کند و ویکتوریا را با پول بسیار زیاد بفروشد پس به حساب ۴۷ رسیدن را به وقت دیگری موکول کرد . در این زمان تراویس که ٤٧ و ویکتوریا را تحت تعقیب سازمان و پلیس قرار داده و برای سر ٤٧ جایزه گذاشته توسط خیانت Bridie از مکان ٤٧ با خبر میشود و به کلانتری Hope میآید . در این زمان دکستربا ویکتوریا به شیکاگو میروند و شریف اسکارکی که در خود توان مقابله با نیروهای تراویس را نمی بیند. حین فرار تیر میخورد و لنگ لنگان به کلیسای شهر میرود.

در این زمان ۴۷ را میبینیم که از کلانتری فرار کرده و بسیار با آرامش به دنبال شریف اسکارکی است مامور ۴۷ در جلوی چشم عموم مردم به او تیر میزند، اسکارکی در آخرین لحظات عمر مکان دکستر را به ٤٧ میگوید جایی به نام بلک واتر پارک.

نابراین مأمور ٤٧ به برج بلک واتر پارک در شیکاگو میرود جایی که دکستر در آنجا با تراویس قرار گذاشته. تراویس یک میلیون دلار پول در ازای ویکتوریا به او میدهد امّا دکستر سر او کلاه میگذارد که دخترک را در مکانی مشخص به او خواهد داد

هنگامی که دکستر و لیلا در حال خوش حالی پول بودند میفهمند که مزاحمی دارند مزاحمی به نام ۴۷٫ این بار لیلا به دکستر قول میدهد که ۴۷ را بکشد و با هم فرار کنند اما این ۴۷ است که لیلا را می کشد.

دکستر به افرادش دستور داده اگر بعد از ۵ دقیقه لیلا نیامد یعنی ۴۷ او را کشته است پس باید بعد از ۵ دقیقه بلک واتر پارک را با مامور ۴۷ نابود کنیم . او فقط پنج دقیقه وقط داشت که ویکتوریا را نجات دهد . وقت داشت به اتمام میرسید و دکستر در حال فرار کردن با ویکتوریا بود اما سر بزنگاه ۴۷ رسید و دکستر را کشت ، حال فقط خطر تهدید تراویس مانده.

در قسمت پایانی ۴۷ را قبرستان خانواده برن وود میبینیم، انگار که تراویس شک کرده بود ۴۷ دیانا را واقعا کشته است یا خیر، او به گروه آلفا دستور داده قبر دیانا را باز کنند که آیا او درون آن است یا خیر. ۴۷ به طور مخفی از آنها عبور می کند و به آخرین دشمن خود بنجامین تراویس می رسد
در قسمت زیر متن صحبت های تراویس و مامور ۴۷ را می بینید :
تراویس : تو هیچ وقت هیچ کاری برای خودت نکردی
تراویس : دیانا به عنوان یه قاتل چندین سال برای آژانس کار کرد، درست مثل تو !
تراویس : وکارش رو به بهترین شکل انجام داد
تراویس : ولی فقط بهم بگو…. واقعا تو اونو کشتی؟
تراویس : دیانا، مرده مگه نه؟
۴۷ : تو هیچ وقت اینو نخواهی فهمید

بنگ …….

در پایان بازی ویکتوریا را نشان میدهد بهمراه دایانا که در تعجب همگان زنده است و ٤٧ را نشان میدهد که از دور مراقب آنها است. (در سکانس بازی هدف اصلی ۴۷ مشخص نیست که آیا میخواهد به دیانا شلیک کند یا از او مراقبت کند، شاید هدف سازنده این بوده قسمت بعدی بازی هم در راه است) در نهایت Bridie به کمیسری که به دنبال ٤٧ است پیشنهاد میکند که در مقابل پول اطلاعاتی درباره ٤٧ به او بدهد (که نشان از ساخت قسمت بعدی این بازیست).

نگاهی کلی به داستان Hitman Absolution :

47 به آخر خط رسیده . اودیگر تاب و توان این همه خیانت و درگیری راندارد وباید با مهارت های خود از مرگ حتمی نجات پیدا کند و در این راه ، محکم ترین سدش Blake Dexter نام دارد . شخصیت منفی جدیدی که هدفش ازبین بردن مامور 47 است . مامور 47 توسط سازمانی که زمانی برایش کار میکرد مورد خیانت قرار میگیرد و به طعمه اصلی این سازمان برای شکار به شمار میرود . از طرفی سازمان مخفی مرتکب قتل هایی شده که همگی آنها را به گردن مامور 47 انداخته و به همین دلیل پلیس هم به دنبال اوست . تنها کسی که میتوانست حقیقت راروشن کند رابط او به نام داینا در سازمان مخفی است ، که این رابط اول بازی میمیرد و مامور 47 تنها روزنه امید نجاتش را از دست میدهد . در حال حاضر مامور 47 فقط بااتکا به توانایی هایش میتواند زنده بماند یا بمیرد ! بعد از تمام این اتفاقات او مامور میشود که از یک دختر جوان از paymasters سابق خود ، در مقابل فروشندگان سلاح محافظت کند و ....

تکراری با قالبی جدید :

بازی Hitman چیز جدیدی برای معرفی ندارد و کلیت بازی بر پایه سری های قبلی استواراست . تمام مکانیزم های جدیدی که معرفی شده یا در بازیهای مشابه وجود دارد و یاقبلا مورداستفاده قرارگرفته . یکی ازمهمترین قابلیتهای اضافه شده به بازی Instinct Mode نام دارد که درواقع بسیار شبیه به دید Eagle Eye بازی Assassian Creed است . این قابلیت به بازیباز اجازه میدهد دشمن ها ، نگهبانان و مسیر آنها را شناسایی کند . البته میزان دید و اطلاعات دیداری در این قابلیت ، با درجات سختی مختلف متفاوت خواهدبود . از دیگر قابلیت های Instinct Mode میتوان به دیدن دشمنان پشت دیوار و همینطور قابلیت انتخاب چند دشمن برای از پادر آوردنشان اشاره کرد . استفاده از Instinct Mode به لطف دوربین افتضاح بازی در مخفی گاه ها ، تجربه ای بسیارآزاردهنده را به بازیبازمیدهد ، به طوریکه شاید به خاطر همین دید محدود شناسایی و مجبور به شروع مجدد بازی شود . دیگر قابلیتی که همانند Convention به بازی اضافه شده ، دفاع شخصی است که بسیار مبتدیانه ، کم عمق و تکراری و مصنوعی است .

گیم پلی بازی بسیار محدودتر از عنواوین قبلی سری شده و راه هایی کمتری رابرای نابودی هدف در اختیار بازیباز میگذارد . در واقع بهتر است بگوییم که گیم پلی مبتنی بر داستان بازی بسیار خسته کننده است و نکته جذابی را در بر نمیگیرد . درواقع تمامی مشکلات بازی هم از همین جا شروع میشود . محدودیت فضا برای رسیدن به تجربه ای سینمایی باعث شده بازی بسیار به بازیهای خطی شبیه شود و محدودیت هایی غیر واقعی و غیر طبیعی به وجود آورد که عملا به جای اینکه بازیباز از بازی لذت ببرد ، مدام ذجر میشکد ! این محدودیتها مخصوصا در درجات بالای سختی بازی باعث کاهش تنوع مراحل مختلف و همینطور صبر زیاد برای از پا در آوردن هدف شده که برای بازیبازان کم تجربه و آنهایی که اولین تجربه در این سری را دارند بسیار آزار دهنده است . چون برای اجتناب از برخورد با گارد ها باید زمان بسیار زیادی ، منتظر تغییر مکان گارد ها و محافظین بمانند تا بتوانند به خروجی های مناسب برسند . این زمان روی درجات بالای سختی به بیش از 2 ساعت برای هر بخش کوچک هم میرسد !! .

بازی به صورتی طراحی و ساخته شده که بر اساس میل بازیباز میتواند اکشن یا به صورت مخفی کاری دنبال شود . اما زمانیکه بازیباز قصد دارد بازی را اکشن دنبال کند باز هم محدودیت هایی ساخت بازی مانع از لذت کافی از بازی میشوند . مهم ترین محدودیت امتیازات منفی است که به بازیباز داده میشود و تبعات مختلفی دارد و دیگر نکته هوش مصنوعی متزلزل و نابسامان بازی است که بازیباز را اذیت میکند . بازی Hitman واقعا بازی بی منطق و غیر واقعی است که مشکلات بسیارزیادی را در خود دارد . بازی علی رغم اینکه سال 2012 منشر شده ، اما همچنان از HUD قدیمی و کلاسیک استفاده میکند که چندان خوشایند نیست . این در صورتی است که سازندگان اعلام کرده بودند با بازی سینمایی طرف هستی که HUD بازی این حرف را نقض میکند .

غوطه ور در مشکلات و باگ :

بازی Hitman انقدر مصنوعی و پر ازمشکل است که باید لیستیفهرست وار برای آن نوشت . از مهم ترینمشکلات بازی میتوان به گرافیک بازی اشاره کرد که با توجه با آخر نسل وهمینطور بازیهای مشابه ، بسیار کهنه ، زشت و قدیمی است . گرافیک بازی وطراحی مراحل بازی آنقدر زشت اند که سازنده اکثر بازی را در طول شب ، محیط های تنگ و ساختمانی طراحی کرده تا از ضعف موتور در اجرای بافت و تکسچر ، چیزی مشخص نباشد . بدترین وضعیف ترین قسمت بازی هم که مانور زیدی روی آن داده میشد نور پردازی بازی بود که افتضاح وحتی گاهی اوقات ازار دهنده است . نکته آزار دهنده گرافیک بازی به همین جا ختم نمیشود و میشود در اینمورد به NPC های احمق بازی اشاره کرد . NPC هایی یک شکل که فقط برای پر کردن مرحله و به رخ کشیدن قدرت موتور Glacier 2 درون بازی حضور دارند

چهر های یکسان بازی بسیار زیاد است و حتی پلیس ها وگاردهایی شبیه به هم از نظر چهره و هیکل در کل طول بازی وجود دارند که رو اعصاب بازیباز رژه میروند ! گرافیک بازی بهنسبت بازی قبلی بسیر پیشرفت کرده ، اما در مقابل بازیهای روز اصلا حرفی برای گفتن ندارد و بسیار قیمی است . انیمیشن ها بازی با اینکه Motion Cpture شده اند ، اما همچنان کم تعداد و تکراری ان و تمامی گاردها از یک نوع انیمیشن استفاده میکنند .

از دیگر مشکلات بازی میتوان به مشکلات و باگهای عجیب بعد از هر Checkpoint اشاره کرد . فرض کنید 3 هدف دارید و هدف اول را پا در میآورید وتمامی نگهبانان را هم میکشید و بازی را ذخیره میکنید . بعد از درگیری ودر صورتیکه کشته شدید ، با شروع مجدد بازی و در کمال تعجب خواهید دیدکه تمامی نگهبانان کشته شده هم مثل شا برگشته اند ، منتهی هدف از بین رفته ! از این جور مشکلات در بازی به وفور یافت میشود . نکته دیگر در مورد باگ های بازی مربوط به تیراندازی و درگیری بین گاردها و مامور 47 است که گاهیی اوقات دیده میشود گارد موردنظر به صورتی عجیب به هوا پرت میشود یا داخل در ، میز وصندلی گیر میکند و ... !
اما برسیم به مشکلات عجیب بازی در گیم پلی که بازیباز را در درجات سخت بازی به جنون میکشانند . گیم پلی بازی هنگام درگیری گاردها با مامور 47 ، بسیار مصنوعی و پر ایراد طراحی شده .

این ایراد را میتوان در تیراندای و دفاع شخصی به وفور مشاه هکرد . در صورت درگیری ، گاردها باید 2 خشاب گلوله روی مامور 47 خالی کند تا او بمیرد ! در صورتی که مامور 47 با 3 مشت میمیرد و بر عکس همین هم صادق است . مثلا میشود گاردها را با 3 مشت ، کشت ، اما با یک خشاب گلوله هم نمیمیرند ! این وضعیت روی درجه Easy بسیار وخیم تر است و مامور47 با هزارن گلوله هم از پا در نمی آید ! که بسیار غیر طبیعی ومصنوعی است و به کل گیم پلی بازی ضربه بزرگی را وارد کرده .


یکی دیگر از مشکلات عجیب گیم پلی حمل سلاح ها و وسایل محتلف بدون اینکه حتی معلوم باشند ، است ! این در صورتی است که مامور 47 فقط 4 سلاح را میتواند حمل کند ( مثل واقعیت ) ، اما هیچ کدامشام دیده نمیشوند ! همچنین درمراحل مختلف و زمانی که به دنبال هدف هستیم ، اگر از جلوی گاردها رد شوید ، انگار که شما را نمیبینند ، در صورتی که در برخی مراحل به خود وبی جهت ، فقط و فقط بین تمام NPC ها و مامورین به شما گیر میدهند و به شما مشکوک میشوند .

خستگی ناپذیر :

بازی علیرغم تمامی ایرادات بزرگ وکوچکش ، از نکات وبی هم بهر منداست . ازاین نکات میتوان به سطح مخفی کاری خوب برای بازی بازهای با صبر و حوصله بالا و قابلیت تکرار مجدد مراحل بازی اشاره کرد که مقداری ارزش بازی رابالا میبرد . پایان برخی مراحل بازی با توجه به انتخاب های بازیباز میتواند متفاوت باشد . هر چند که به نسبت عناوین قبلی محدودترشده ، اما همچنان بازیباز میتواند شاهد پایانهای متفاوتی باش .

اسلحه های بازی به نسبت عناوین قبلی بسیار بیشتر شده و علاوه بر آن قابلیت استفاده از سلاح های سرد هم به بازیباز داده شده که صحنه های جالبی را پدید خواهند آورد . علاوه بر این موارد سلاح های بازی قابلیت شخصی سازی را هم دارند که میتوان برخی ازانها را با پوینت های مختلف خریداری کرد .

تنها نکته مثبت :

تنها نکته ای که Hitman Absolution در آن میدرخشد حضور دیوید بتسون ، صداگذار شخصیت 47 است . هر چند 47 در بازی حرفی نمیزند و تمام حرفهایش را دیوید در میان پرده ها خواهد زد . البته در مورد صدا گذاری بازی هم باید به این نکته اشاره کنیم که اصلا کیفیت و چیز خاصی ندارد و عمده صدا های بازی تکراری و مشابه اند .

دیوید بتسون " صدا گذار و کسی که چهره مامور 47 از روی او ساخته شده "


اما او برای مدتی دیوید بتسون از پروژه کنار گذاشته شده بود و قرار بود فرد دیگری جایگزین شود که خوشبختانه با تمهیداتی که انجام شد ، دیوید بتسون مجددا به تیم برگشت . اما درمورد صدا گذاری و موسیقی بازی باید به نکته ای ناراحت کننده اشاره کرد وآن هم خدا حافظی سلطان بزرگ موسیقی یعنی ( جاسپر کید ) ، از سری Hitman است . البته هنوز به صورت رسمی تایید نشده . به هین دلیل در این شماره پیتر کید جایگزین شده و کار صدا گذاری و موسیقی را انجام داده که البته اصلا به پای کارهای ( جاسپر کید ) افسانه ای نمیرسد . در بخش موسیقی بازی حرف چندای برای گفتن ندارد و از موسیقی های بسیار سطحی برای بازی استفاده شده .